![]() |
![]() |
|
| دنیا وارونه تمام چیزهایی است که می بینی |
|
دنیا به سرعت برق و باد می گذرد. گویا حدود 12 سال پیش بود که من و محسن فرجی خیلی اتفاقی کتاب شاعری به اسم غلامرضا بروسان را در ماشین دوستمان محمد هاشم اکبریانی پیدا کردیم و ورق زدیم و حیرت زده شعرهایش شدیم. مقصد ما آن روز مسجد میدان نیلوفر بود و می خواستیم درمراسم ختم عمران صلاحی شرکت کنیم و ماشین رفیقمان پر بود از کتاب هایی که برای جایزه شعر خبرنگاران فرستاده بودند. واقعیت این بود که ریوی نقره ای رنگ هاشم نقش دبیرخانه یک جایزه ادبی را هم بازی می کرد. در آن روزها ما اعضای گروه فرهنگ و هنر روزنامه کارگزاران و وقتی از مراسم برگشتیم چنان ذوق زده بودم که یادداشتی درباره«یک بسته سیگار در تبعید» نوشتم با عنوان «مثل پایه های پل در آب». این اولین یادداشت یک روزنامه سراسری درباره شاعری به نام غلامرضا بروسان بود. کتاب غلامرضا دو هفته بعد به عنوان اثر برگزیده جایزه شعر خبرنگاران معرفی شد و سرنوشت او را به شکل عجیبی عوض کرد. حالا هفت سال از درگشت غلامرضا بروسان گذشته است و هنوز هم شعرهایش با اقبال مخاطبان روبرو می شود.من اما به این نکته فکر می کنم که در این سال ها حتما کتاب های بسیاری منتشر شدند که می توانستند در شعر این مملکت نقش بازی کنندو غلامرضاهای زیادی را به جامعه ادبی ایران معرفی کنند اما دریغ که نه عمرانی مرده بود؛ نه ماشینی وجود داشت و نه جایزه ای. |
|
+ نوشته شده در
شنبه هفدهم آذر ۱۳۹۷ساعت 18:56 توسط یاسین نمکچیان |
|
|
صفحه نخست پست الکترونیک آرشیو وبلاگ عناوین مطالب وبلاگ |
| درباره وبلاگ |
|
|
|
RSS
|